بر مزار غربت

ساخت وبلاگ
تهاجمِ خزانِ ناپاک به آبادیِ غزل های زهرایی؛ جان گدازتر از این تصویر، حادثه ای دیگر برای شاعران نبوده است.

درست در لحظه ای که همه چیز با سپیدی خو گرفته است، شب، با تمام پلیدی اش تو را در بر می گیرد. می خواهی فریاد بکشی؛ اما اجازه در خود سوختن داری و بس. دنیا از دیدِ آگاهان، مکان شکر و تسلیم است. چشم فرو می بندی و با خود می گویی: تکلیف ما با این جگر کباب شده چیست؟ و اشک هایت سرازیر می شود؛ همان دسته گل های زخم؛ یکی یکی بر مزار غربت. خدایا! کجا باید شمعی روشن نگه داشت؟ این غم های آسمانی در کدام نقطه و گِرد کدام تربت فرود آیند؟ این خود، داغ دیگری است و تحملی دیگر بایدش.

دنیا چرا این بوی اندوه را از خود دور نمی کند؟

هیئت انصار العباس علیه السلام سیستان...
ما را در سایت هیئت انصار العباس علیه السلام سیستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0ansaralabbasd بازدید : 281 تاريخ : شنبه 24 مهر 1395 ساعت: 13:45